
کتاب صوتی برتری خفیف اثر جف اولسون
3891 بازدید
زني به خاطر ابتلا به بيماري ايدز در حال مرگ بود. كشيش را خبر ميكنند تا باعث آرامش روحي او شود. اما هيچ نتيجهاي حاصل نميشود. زن ميگويد: “من باختهام. من تمام زندگي خود و اطرافيانم را ويران كردهام. من دارم با درد و رنج به جهنم ميروم. اميدي برايم نمانده است. كشيش چشمش به تصويردختر زيبايي روي كمد ميافتد و از زن ميپرسد: اون عكس كيه؟ زن با قيافهاي خوشحال پاسخ ميدهد: “اون عكس دخترمه، زيباترين كسي كه در دنيا دارم.” “ببينم. اگر دخترت به دردسر بيفتد يا خطايي ازش سر بزند، كمكش ميكني؟ ميبخشيش؟باز هم دوستش داري؟” زن نالان ميگويد: “البته كه ميكنم. من حاضرم هر چيزي كه از دستم بر بيايد برايش انجام دهم! چرا يه همچين سؤالي ميكني؟” “چون ميخواهم بداني كه خداي تبارك و تعالي هم روي كمدش عكسي از تو دارد.”
دیدگاه خود را ارسال نمایید
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد