You must be logged in to post a review.
کتاب صوتی مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف
روسیه در قرن نوزدهم و بیستم، در گذر از بورژوازی تا کمونیسم نویسندگانی را به ادبیات جهان معرفی کرد که آثارشان خواننده را به وجد میآورد. مرشد و مارگریتا بولگاکف یکی از همان رمانهای جذاب و پیچیدهی روسی است که عناصر فلسفی، عاشقانه، فانتزی و کمی طنز را همزمان با هم در بستر داستانی پرکشش و خواندنی در اختیار خواننده میگذارد. کتابی که میتوان به آن لقب یکی از شاهکارهای ادبی قرن بیستم را داد.
مرشد و مارگریتا؛ جادوی بولگاکف
مرشد و مارگریتا (The Master and Margarita) معروفترین اثر میخائیل بولگاکف (Mikhail Bulgakov) است. او نوشتن این رمان را سال 1928، سالهای آغازین تاسیس اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد. بولگاکف این کتاب را چندین بار بازنویسی کرد تا به نسخهی دلخواهش برسد. او در نوشتن کتابش از نمایشنامهی « فاوست» اثر «گوته» الهام گرفته است. هنگامی که او چهار هفته پیش از مرگ در سال 1940 نوشتن این رمان را متوقف کرد، هنوز بعضی از جملات کتاب، تمام نشده رها شده بودند. همسرش کتاب را به پایان رساند و آن را برای چاپ آماده کرد. هرچند این کتاب زمان حیات نویسنده منتشر نشد اما پس از مرگش باعث ماندگار شدن نام او در تاریخ ادبیات شد.
مرشد و مارگریتا اولین بار از سال 1966 تا 1967 به صورت داستان دنبالهدار زیر تیغ سانسورچیهای نظام کمونیستی شوروی سابق در مجله مسکو منتشر شد و سال 1967 به صورت کتاب عرضه شد. از نسخهی سانسور شدهی مرشد و مارگریتا با اینکه بخشهایی از آن حذف و اسامی بعضی اشخاص و مکانها در آن تغییر داده شده بود؛ به شدت در روسیه استقبال شد. نسخهی کامل کتاب 6 سال بعد به بازار آمد. آمازون مرشد و مارگاریتا را در فهرست 1001 کتابی که باید قبل از مرگ خواند قرار داده است.
سبک نوشتاری بولگاکف در مرشد و مارگاریتا
بولگاکف، مرشد و مارگریتا را به سبک رئالیسم جادویی نوشته است. سبکی ادبی که در آن، همهی رویدادها در یک قصه واقعی به نظر میرسند اما یک عنصر جادویی و غیرطبیعی بین این واقعگرایی وجود دارد. انگار افسانه واقعیت باهم ترکیب شدهاند.
بولگاکف هم با سفر به زمانهای مختلف در بخشهای مختلف مرشد و مارگریتا و استفاده از عناصر فانتزی کتاب مرشد و مارگاریتا را به یکی از نمونههای مثالزدنی سبک رئالیسم جادویی تبدیل کرده است.
مرشد و مارگریتا از سه مسیر داستانی مختلف تشکیل شده است: سفر شیطان به مسکو، به صلیب کشیده شدن مسیح در «اورشلیم» در زمان فروانرمایی پونتیوس پیلات و داستان عشق مرشد و مارگریتا. منتقدان میگویند او همه این مسیرها را هنرمندانه کنار هم قرار داده تا بتواند دور از تیغ سانسورچیهای نظام استالینی حرفش را بزند.
در ابتدا شاید مسائل به هم بی ربط به نظر برسند اما کم کم در روند کتاب خواننده متوجه ارتباط میان وقایع خطوط داستانی مختلف میشود. مرشد در داستان مرشد و مارگریتا که به عقیدهی منتقدان خود بولگاکف است در موازات شخصیت مسیح قرار گرفته است. او در مرشد و مارگریتا با بیان موازی اتفاقات در «مسکو» و«اورشلیم» هدف مهمی را دنبال میکند. بولگاکف سعی دارد به خواننده بگوید «اورشلیم» آشوبناک و بههمریختهی زمان مسیح همان «مسکو»ی زمانهی خودش است و اینگونه نگرانیهایش را برای سرزمینش بیان میکند.
خلاصه داستان مرشد و مارگریتا؛ سه داستان و دو زمانه
مرشد و مارگریتا در دو بخش نوشته شده است. بخش اول کتاب دو خط داستانی دارد. خط داستانی اول در مسکو سال 1930 آغاز میشود. شاعری به نام بزدومنی با سردبیری به نام برلیوز نشستهاند و دربارهی وجود یا عدم وجود «مسیح» صحبت میکنند. آنها در همین مکان با ولند که تجسم شیطان در یک جسم انسانی است روبهرو میشوند. در ادامه داستان میفهمیم که ولند همراهانی هم دارند و آنها اتفاقاتی عجیب و غیر طبیعی را در مسکو رقم میزنند…
خط داستانی دوم به صلیب کشیدهشدن مسیح است که ولند آن را برای برلیوز و بزدومنی روایت میکند. این بخش از داستان در «اورشلیم» و در زمان فرمانروایی پونس پیلات اتفاق میافتد. یسوعا ناصری یک زندانی است که متهم شده مردم را تحریک کرده تا پرستشگاهی را در اورشلیم آتش بزنند. حکم اعدام او صادر شده و پینوس پیلات باید آن را تایید کند. او درگیری ذهنی شدیدی دارد و احساس وابستگی روحانی به یسوعا رهایش نمیکند…
بخش دوم داستان دربارهی مارگریتاست، زنی که معشوقهی مرشد است و همین عشق او را واردار میکند شوهرش را ترک کند. مرشد نویسندهای است که رمانی دربارهی مسیح و پونس پیلات نوشته است. او رمانش را برای موسهی ادبی که برلیوز سردبیری آن را بر عهده دارد فرستاده است و آنها رمانش را رد کردهاند. این اتفاق مرشد را ازلحاظ روانی پریشان میکند. نقطهی مشترک بخش اول و دوم داستان شیطان (ولند) است.
میخائیل بولگاکف
میخائیل بولگاکف Mikhail bolgakov نویسنده، نمایشنامه نویس و پزشک روسی است. او پانزدهم می سال 1891 در کیف پایتخت اکراین کنونی که آن زمان قسمتی از امپراطوری روسیه بود به دنیا آمد. او در دانشگاه کیِف؛ پزشکی خوانده است. بولگاکف پس از پایان تحصیلات برای گذراندن دوران خدمت سربازی به روستای نیکلسکی فرستاده شد. او خاطرات این دوران از زندگیش را در کتابی به نام «یادداشتهای پزشک جوان روستا» نوشته است. میخائیل بولگاکف بعدها پزشکی را کنار گذاشت و فقط به نویسندگی پرداخت و به یکی از چهرههای مشهور روسیه تبدیل شد. موزهی بولگاکف در روسیه یکی از جذابترین موزههای ادبی جهان است. این موزه که در واقع همان آپارتمان سابق خود نویسنده است، در خیابان بولشایا سادووایای مسکو قرار دارد. در موزهی بولگاکف شما میتوانید تصاویری از کتاب مرشد و مارگریتا و همچنین المانهایی را ببینید که شما را دوباره به فضای کتاب میبرد. سال 1982 سیارکی به نام بولگاکف – سیارک Bolgakov3469 – نامگذاری شد.
از آثار دیگر این نویسنده میتوان به «دل سگ»، «برف سیاه»، «مرفین» و «تخم مرغهای شوم» اشاره کرد که در ایران به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند. بولگاکف سال 1940 در گذشت. گورستان «نوودویچی» مسکو، محل دفن این نویسندهی نامدار روس است.
منبع : فیدیبو
پادکست های فارسی رایگان
همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
پشتیبانی محصولات در بشنو | کتاب صوتی | پادکست بصورت مادامالعمر است.
آپدیت های این محصول برای همیشه از طریق پنل کاربری شما بصورت رایگان قابل دانلود خواهد بود.
در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
دیدگاه خود را ارسال نمایید
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.