You must be logged in to post a review.
کتاب صوتی روزهای آخر اثر احمد دهقان
نماز جماعت تمام میشود. بلند میشوم و راه میافتم به طرف درِ حسینیه حاجهمت. هوا دم کرده است و همه خیس عرق هستند. حتی کولرهای حسینیه هم باد گرم میزند. جلوی یکی از ستونها، دمپاییهایم را برمیدارم و میزنم بیرون. زمین داغِ داغ است و آفتاب با تمام قدرت میتابد. نور خورشید مجبورم میکند چشمانم را نیمهباز نگه دارم. راه میافتم طرف ساختمان گردان. سیل آدمهای لباس خاکی است که به طرف ساختمان گردانها در حرکتند. بعضی از شدت گرما چفیههای سیاه و سفید را بر سر کشیدهاند. نگاه به جلو میکشم. ساختمان پنج طبقه گردانها جلوی رویم هستند: انصار، کمیل، حمزه، مقداد، حبیب، مالک و در گوشهای عمار به تنهایی بر دیگران مینگرد. نگاهم میرود روی نوشتههای دیوار ساختمان انصار: «خداوند در آسمان ملائکه را دارد و در زمین بسیجیها را» و «کربلا رفتن خون میخواهد. شهید حاجمحمد ابراهیم همت». به ساختمان گردان میرسم. چند نفر جلوی در ایستادهاند؛ به انتظار لیوانی برای نوشیدن آب از منبع جلوی در. این دیگر برای همه عادت شده. با هر بار رد شدن از جلوی منبع، باید لیوانی از آن بخورند؛ در این گرمای بیامان.
بخشی از کتاب
از مرخصی برمی گردیم و گردان می آید اردوگاه کوزران ( ۱) ؛ اردوگاهی در دل کوه ها. و این بار نه در جای سابق. جایی را به گردان می دهند برای چادر زدن و می گویند: « دارند برای گردان مالک جایی جدید درست می کنند. »
تا آن وقت، گردان ما باید این جا باشد؛ گردان مالک اشتر.
اردوگاه بر گُرده کوهی قرار دارد. جای جای آن را لودرها و بلدوزرها کنده اند و هر گردانی در آن جای گرفته است. بچه ها هم این کنده کاری ها را، بسته به جایی که گردان ها قرار دارند، نام گذاری کرده اند: گردان حبیب طبقه اول اردوگاه… گردان میثم طبقه پنجم، گردان مالک طبقه ششم و بالاتر از همه، گردان حمزه طبقه هفتم، نزدیک ابرها. جای گردان مالک را به گردان مسلم داده اند. جایی که گردان دو سال پیاپی، تابستان ها در آن جا مستقر بود. داد همه به هوا می رود:
ـ این دیگه چه طرحیه! کلی از آن جا خاطره داشتیم.
ـ چه وضعیه… مثل مستاجرها هر روز باید یک جا باشیم.
ـ بی خیال، یک عملیات که رفتیم، جای جدید هم برایمان خاطره می شود.
باید زود سازماندهی کرد و آماده شد. وضعیت به هم ریخته است؛ وضعیت جنگ، گردان و حتی گروهان. موشک های عراقی، یکی پس از دیگری تن شهرها را می درند. دیگر از آن ازدحام همیشگی در تهران خبری نیست. عراق، فاو و شلمچه را پس گرفته و هر روز شایعه جدیدی پخش می شود:
ـ شنیدی؟ رادیو عراق گفته نوبت بعدی جزیره مجنونه.
ـ می گویند عراق کلی نیرو آورده توی حلبچه و می خواهد تک کند.
در اردوگاه مستقر می شویم. گروهان های سیدالشهداء و روح الله چادرهاشان را می زنند. گروهان بهشتی هم در جایی که قبلاً حسینیه برپا بوده، چادر می زند.
منبع : فیدیبو
پادکست های فارسی رایگان
همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
پشتیبانی محصولات در بشنو | کتاب صوتی | پادکست بصورت مادامالعمر است.
آپدیت های این محصول برای همیشه از طریق پنل کاربری شما بصورت رایگان قابل دانلود خواهد بود.
در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
دیدگاه خود را ارسال نمایید
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.