You must be logged in to post a review.
کتاب صوتی خانه ارواح اثر ایزابل آلنده
ایزابل آلنده، برادرزادهی سالوادور آلنده، رئیسجمهور فقید شیلی، در سال ۱۹۴۲ زاده شده است. پس از کودتای نظامی در شیلی، این کشور را ترک گفت، و پس از یک سلسله مبارزات مردم علیه دیکتاتوری پینوشه و برکناری او، همراه بسیاری دیگر از مبارزان و هنرمندان به شیلی بازگشته است. خانة ارواح مهمترین و معروفترین رمان اوست، که یکی از آثار مهم ادبیات آمریکای لاتین به شمار میرود و تاکنون به زبانهای بسیاری ترجمه شده است.
بخشی از کتاب :
نانا هم چنان برجای ایستاده بود و دست های چلیپا شده اش شالش را بر سینه نگه داشته بود. سورو به نیمکت اشاره کرد و نانا شرمگنانه جلو آمد و کنارش نشست. از زمانی که نانا در خانه سورو زیسته بود، این اولین بار بود که این همه به اربابش نزدیک می شد. سورو برای خود و او دو لیوان باده ریخت و جام خویش را لاجرعه سر کشید. سر را میان دو دست گرفت، موهایش را چنگ می زد و با دندان های به هم فشرده دعایی غریب را زمزمه می کرد. نانا که شق ورق بر لبه نیمکت نشسته بود، وقتی گریه وی را دید راحت نشست، و دست زمخت و پر ترکش را دراز کرد، و با همان لطفی که بچه های وی را در طول بیست سال گذشته تر و خشک کرده بود، با یک حرکت خود به خودی موهای سورو را مرتب کرد. سورو سر برداشت و وقتی به این چهره جوان نما و استخوان های گونه سرخ پوستی و گیسوی گره شده و دامان پهناورش نگریست که همه زاد و رودش روی آن آروغ زده، جنبیده و به خواب رفته اند، احساس کرد این زن که به اندازه خود زمین گرم و بخشایشگر است می تواند او را تسلی دهد. پیشانی اش را بر دامن او نهاد و بوی خوش پیش بند آهاردارش را بویید و چون پسرکی به هق هق افتاد و همه اشک هایی را که در مقام یک مرد در طول زندگی اش نگه داشته بود، سرازیر کرد. نانا پشت وی را خاراند و آرام تپ تپ به پشتش زد و با زبانی که بچه های کوچک را می خواباند با او حرف زد و ترانه ای روستایی برایش خواند تا آرام شد. هم چنان در کنار هم نشسته بودند و باده می نوشیدند و گه گاه که روزهای خوشی را به یاد می آوردند می گریستند، روزهای خوشی که رزا درون باغ می دوید و پروانه ها را از زیبایی اش، که تنها از ژرفای دریا می توانست مایه گرفته باشد، می ترساند.
دکتر کوئواس و دستیارش در آشپزخانه آلات و ادوات خوفناک و کوزه های بدبو را آماده کردند، پیش بندهای لاستیکی پوشیدند و آستین های شان را بالا زدند و پنهانی ترین قسمت های بدن رزا را زیرورو کردند، تا آن که بدون کم ترین تردیدی ثابت کردند که دختر مقدار زیادی مرگ موش خورده است. دکتر ضمن شستن دست هایش در ظرف شویی چنین نتیجه گیری کرد:
ـ قرار بوده زهر را سورو بخورد.
دستیار که از زیبایی دختر جوان بی طاقت شده بود نمی توانست به رها کردن دختر در آن حالت که مثل نیم تنه ای دوخته شده می نمود، تن دردهد، و به دکتر پیشنهاد کرد اندکی آن را مرتب کنند. آن دو مرد برای حفظ جسد از تباهی به کار روغن زدن و مالیدن خمیر مخصوص کفن و دفن پرداختند و تا ساعت چهار صبح کار کردند تا آن که دکتر کوئواس گفت، آن قدر خسته و غمگین است که نمی تواند کار را ادامه دهد.
منبع : فیبیدو
پادکست های فارسی رایگان
همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
پشتیبانی محصولات در بشنو | کتاب صوتی | پادکست بصورت مادامالعمر است.
آپدیت های این محصول برای همیشه از طریق پنل کاربری شما بصورت رایگان قابل دانلود خواهد بود.
در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
دیدگاه خود را ارسال نمایید
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.